3 شعر 4 |
خدایا :خداوندا تو می دانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است؛چه سختی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سر شاراست.
زجان غلام رسولم قسم به جان محّمد
که بانگ عشق بلند است از فغان محّمد
محّمد آفرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
الهی قلب گرمت آماج غم نگردد
باغ دلت الهی دشت ستم نگردد
اشک ندامت ای دوست از چشم تو نبارد
دنیای آرزویت مرداب غم نگردد
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد